دلنوشته های من

شعر های زیبای فارسی و دلنوشته های من

دلنوشته های من

شعر های زیبای فارسی و دلنوشته های من

شعر در سوگ عزیزان _ابوالفضل زرویی نصرآباد


درد، درد، درد، درد 
در وجود گرم و مهربان مرد 
خانه کرد 
مرد مهربان از این هوای سرد 
خسته بود 
درد را بهانه کرد 
...

آه، آه، آه، آه 
باز هم صدای زنگ و بغض تلخ صبح‌گاه: 
- ای دریغ آن‌که رفت ... 
- ای دریغ ما، دریغ مهر و ماه 
دوستان نیمه‌راه 
...

رود، رود، رود، رود 
رود گریه جماعت کبود 
در فراق آن‌که رفت 
در عزای آن‌که بود 
«دیر مانده‌ام در این سرا... »  ولی شما، عزیز 
«ناگهان چه قدر زود...»  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.